به نام خدا
خیالم پر شده از تو. دست خودم نیست. همه را تو می بینم.
طلوع آفتاب که راه می افتم گنبدهای مساجد بین راه را طلایی می بینم. نفسی چاق می کنم و لبخندی. سلامی می دهم و می گذرم. همه جا حرم می بینم، همه جا امن است.
کنار پارک که توقف می کنم عطر گلزار شهدا می آید. گل ها، چمن ها، درخت ها، عطر مقبره الشهدا می دهند.عطر شهدای گمنام.
گنجشک ها -ریز و درشت- میان شاخه ها دعای عهد می خوانند. آسمان زیارت عاشورا می بارد. اشک هایش را با برف پاک کن از شیشه های ماشین پاک می کنم. هنوز کنار پارکم. به ساعتم نگاه می کنم. چند دقیقه دیگر وقت دارم.
قنوت درختان و سجده سنگ ها چه طولانی است. پنجره را پایین می دهم. عطرت ماشین را پر می کند. چقدر همه جا تویی. چقدر همه چیز تویی. چقدر زیادی دردانه عالم. چقدر هستی.
چقدر دوستت دارم.
تاریخ : پنج شنبه 96/1/24 | 3:13 عصر | نویسنده : زاهده آگاهی | >
درباره وب
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 93
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 585196